شاینا شاینا ، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

شاینا احمدلو

یلدا

دختر گلم این اولین شب بلند سالی هست که عشق مامان پیش ما هستی دختر گلم اولین شب بلندی که من و بابات کنار بهترین موجود زندگیمون هستیم شاینای گلم امید زندگیم امیدوارم همیشه تو زندگیت بهترین روزا و شبا رو داشته باشی و بهترین لحظات زندگیت به اندازه بلندترین شب سال باشه شاینای گلم من عاشقتم دوستت دارم حتی از شب یلدا هم بلندتر و بیشتر ...
23 ارديبهشت 1392

10 ماهگی

دخترم تو ده ماهگی وزن خوبی داشتی عزیزم 700/10 بودی عشقم ولی خیلی واسه غذا خوردن مامان رو اذیت میکنی واسه دندونات فکر میکنم باشه که یک هفته تمام هیچی نمیخوردی و دهنت رو باز نمیکردی اگرم باز میکردی وقتی مامان قاشق رو میذاشت تو دهن قشنگت دیگه نمیبستی اگه بدونی چقدر مامان گریه کرد تو این یک هفته مامانی این شکلی بود   ولی گذشت با هر روشی دوباره خوردی گلم کنر هود آشپزخونه کنار کابینتا و هزار تا چیز دیگه ای ای ای یه شب یکی از دوستای بابابزرگت ما رو دعوت کرد رفتیم توی یکی از روستاهای قشم خیلی خوش گذشت و شما خیلی بازی کردی و دوستای خوبی هم داشتی که باهاشونم عکس گرفتی ...
23 ارديبهشت 1392

پستونک

دخترم تو شش ماهگی لثه های مثل بلورت خیلی میخارید واسه همین من به شما پستونک دادم شما هم خیلی خوب میخوردی ولی فقط فقط یک ماه پستونک خوردی بذار یه عکس خوشمل از پستونک خوردنت بذارم مامانی     شاینا خانمی در حال خوردن پستونک ولی نمیدونم چرا اینقدر ناراحتی مامانم ...
23 ارديبهشت 1392

عاشورا

امسال اولین محرم و صفری هست که تو پیش مامان و بابایی هستی گلم چقدرم لباس علی اصغر بهت میاد فرشته کوچولو   چند تا عکس از روز عاشورا     شاینا در حال سخنرانی پشت تریبون ...
22 ارديبهشت 1392

9 ماهگی

عزیز دلم تو نه ماهگی خیلی فعال و زرنگ شدی چهار دست و پا میری گلم شما سینه خیز نرفتی و میخوای به همه ثابت کنی که کسی نیستی که رو زمین باشی و همش بالا نشین هستی تو نه ماهگی هم یاد گرفتی گوشی موبایلت رو روی گوشت میذاری و یه صدای ااااااا   همون الو رو میگی قربونت برم گلم       وای وای دختر که نباید اینجوری بشینه اگه بابات ببینه ...
22 ارديبهشت 1392

8 ماهگی

الهی قربونت برم که اینقدر خانم شدی عزیزم هوا یکم سرد شده و مامانی نگرانه وقتی تو رو میبره بیرون سرما نخوری آخه خیلی زود به زود سرما میخوری عزیز دلم ببین مامان چجوری تو رو به صورت کامل پوشنده ...
22 ارديبهشت 1392

فیتیله

گروه فیتیله اومدن و ما هم به خاطر دخمل گلمون رفتیم برنامه شون دخملی خیلی ذوق کرده بودی خیلی خیلی همش داشتی دست میزدی و میرقصیدی دل همه رو برده بودی فرداش تلفن مامان تند تند زنگ میخورد و همه از تو صحبت میکردن همه فکر میکردن که مامانی داره تو رو تکون میده ولی وقتی دستای خشگلت رو توی هوا دیدن دیگه فهمیدن شما خیلی نازی عزیزم همه عکسات رو از مامانی میگرفتن   عکس با دوستام شاینا و عسل و آریانا جون   ...
22 ارديبهشت 1392

7 ماهگی

شاینا دختر عزیزم هر ماهی که میگذره و تو بزرگتر میشی و من بیشتر عاشقت میشم دختر گلم وقتی بزرگ میشی و کارای جدیدی رو انجام میدی و من بزرگ شدنت رو میبینم تازه اون موقع متوجه میشم که مادر شدم و تو باعث این اتفاق شیرین شدی ازت ممنونم که باعث شدی من بزرگترین لذتی رو که یه زن تو این دنیا میتونه بدستش بیاره رو داشته باشم هر لحظه که لبخند شیرینت رو یادم میاد همه وجودم برات پر میکشه دخترم من تو اداره هیچ فکری به جز تو ندارم عاشق اون لحظه ای هستم که میام خونه و تو ذوق میکنی بیای من عاشقت هستم دوستت دارم خدایا خودت دخترم رو حفظ و خوشبختش کن من خیلی دوستت دارم.       تو این ماه پای بابایی مو برداشته بود و تو خیلی متعجب نگاش میکردی ع...
22 ارديبهشت 1392

5 ماهگی

تو 5 ماهگی شاینا خانم میتونست بچرخه دختر گلم تو همه زندگی مامانی خیلی خیلی دوستت دارم وزن : 6700   با مامانم رفته بودیم خونه دوستم آرمین                     دخترم خیلی باهوشی عزیزم تو عاشق کتاب و تازگیا هم میخوای کتاب رو خودت دستت بگیری قربون دستات بشم خانمم ایشالله که همیشه موفق باشی .   قربونت برم که خودت میخوای کتاب رو ورق بزنی عشقممممممممممم   عشق مامانی وقتی رفته حموم و حوله تنی کرده تنش ( آخه چرا تو اینقدر ناز و قشنگی مامانی ) ...
22 ارديبهشت 1392